به گزارش خبرگزاری مهر، بحث حيات ابدي و زنده شدن مردگان از ديرباز مطرح بوده و پيروان مكاتب و مسلك هاي متضاد هر كدام اظهار نظرهايي داشته اند. بررسی نظريات متفاوت و مكاتب مختلف در این موضوع می تواند ما را به برداشت کامل تری در این باره برساند.
منكران معاد
گروهي از ملحدان و ماده گرايان، از ريشه و بنيان منكر معاد هستند و مي گويند طبيعت ما را مي آفريند و سپس مي ميراند. در قرآن كريم از اين گروه سخن به ميان آمده است. آيه 24 سوره جاثيه می فرماید: آنان گفتند زندگي جز حيات دنيوي نيست كه مي ميريم و گروه ديگري جاي ما را مي گيرند و جز دهر و طبيعت قدرت ديگري نيست كه ما را نابود سازد، اما آنان علم و آگاهي ندارند و تنها گمان برده اند.
مچنین آيه 37 سوره مومنون از زبان قدرتمندان و كافران مي فرمايد؛ زندگي جز حيات دنيوي نيست، و ما مي ميريم و نسل ديگري جاي ما را مي گيرد و ما هرگز بر انگيخته نمي شويم.
اعاده بعد از فنا
گروه ديگري بر اين باورند كه انسان به طور كلي مي ميرد و هيچ اثري از او باقي نمي ماند، ولي در قيامت همين انسان معدوم مجددا پيدا مي شود تا براي كسب پاداش و كيفر حيات ابدي آماده شود. آنان گمان می کنند معاد، يعني اعاده معدوم و چون فيلسوفان اعاده معدوم را محال پنداشته اند از اين رو متكلمان قديم سخت بر اين نظريه تاخته و اعاده معدوم را امري ممكن تلقي كرده اند و گفته اند در غير اين صورت قيامت انكار خواهد شد. آنها به همين دليل فلاسفه را به كفر و الحاد متهم كرده اند.
فيلسوفان نيز پاسخ داده اند اعاده معدوم با تمام ابعاد زماني و مكاني محال است و آنچه آنها اعده معدوم مي نامند،در اصطلاح فلسفه اعده موجود است،نه اعده معدوم،زيرا روح و تمام ذرات مادي بدن هر كدام در ظرف خود موجودند. معدومي در كار نيست تا اعاده اي صورت گيرد.حيات مجدد مردگان از سنخ اعاده معدوم نمي باشد، بلكه بازگشت روح موجود به بدني است كه ذرات آن دوباره جمع شده و به صورت نخستين ساخته و پرداخته گرديده است.
بازگشت انسانها به سوي خدا
مرحوم مجلسي و جمع كثيري از محدثان بر اين اعتقادند كه تمام اديان و ملل بازگشت ارواح به اجساد را باور دارند. در برابر آنان گروه ديگري هستند كه اين اتفاق نظر را منكرند. اين دسته مي گويند آنچه ارباب ملل و اديان عقيده دارند، بازگشت ارواح به سوي خداوندگاراست و جمله"إنا لله وإنا إليه راجعون" آيه شريفه 156 سوره بقره بيانگر اين حقيقت است، ولي از چگونگي اين بازگشت خبري نداريم. آيا اين عقيده مستلزم بازگشت جانها به ابدان دنيوي است و يا به شكل ديگري تحقق پيدا مي كند، ما نمي دانيم آيا به روح به جسم بر مي گردد يا به جسد، آنچه قرآن بيان مي دارد مسأله "لقاءالله" است. قرآن منكران قيامت را نفي كننده لقاي حق ناميده است
"الذين كذبوا بلقاءاللهِ" آيه شريفه 31 سوره انعام و يا "بل هم بلقاءِربهم كافرون" آيه شريفه 10 سوره سجده و آيات ديگر صريحا لقاي آخرت را گوشزد مي كند. از جمله آیه 147 سوره اعراف "و الذين كذبوا باياتنا و لقاءِالاخرةحبطت اعمالهم" كساني كه آيات و ديدار رستاخيز را تكذيب و انكار كنند،اعمالشان نابود مي گردد.
در عين اينكه اصل وجود معاد به گونه اجمال يك ضرورت عقلاني است ليكن بايد اعتراف كرد موضوع قيامت را پيامبران مطرح كرده اند، نه فيلسوفان. بنابر نظر شهيد مطهري حتي ارسطو به فناي روح عقيده داشته و هرگز به بقاي ارواح و بازگشت آن اعتقاد نداشته است. در قدم اول پيامبران اين مساله را مطرح كرده اند و فيلسوفان در مقام نفي يا اثبات آن برآمده اند.
نظر برخی حکیمان
حكيمان اسلامي مانند ابوعلي سينا بر اين باورند كه از نظر برهان علمي و عقلي ارواح باقي و ماندگارند و با مرگ بدن فاني نمي شوند. بلكه بازگشت جان ها به سوي پروردگاراست و سعادت و شقاوت ارواح جنبه معنوي و عقلاني دارد؛ يعني لذت ها و ناراحتي ها در قيامت از نوع لذت و رنجي است كه آدمي از طريق عقل ادراك كرده است او رنج و خوشي را از راه عقل لمس مي كند، نه از راه جسم. تا اين جا عقل و علم ما را ياري مي كند و مي فهميم كه روح در جهان بعدي يا معذب است و يا متنعم به نعمت هاي الهي و آن حقيقتي است كه پس از مرگ باقي مي ماند، قوه عاقله انسان است و ساير قواي انسان به كلي معدوم و نابود مي شود، زيرا مركز و كانون آنها جسم مادي است، اما قوه عاقله، موجودي مستقل و مجزاي از جسم ولي مدبر و اداره كننده آن است. روح به عنوان ابزار كار از مغز و چشم و دست و پا و ذائقه، سامعه و نيروي فشار و تعادل و ديگر قوا باقي نمي ماند. شخصيت واقعي انسان همان عقل فعال است كه ماندگار است.
طبق اين نظريه، معاد روحاني با عقل اثبات مي شود، اما جسماني بودن معاد و لذايذ مادي آن را از طريق مخبر صادق مي پذيريم. مطابق اين قول معاد عقلا روحاني و تعبدا جسماني است.
بازگشت روان به ابدان متعدد
برخي معتقد به بيدادگري و عدالت، نيكي و بدي، كيفر و پاداش هستند، ولي در كيفيت تحقق پاداش كردار عقيده دارند با فرا رسيدن مرگ، انسانها نابود نمي شوند بلكه بر اساس تناسخ روح كالبد كهنه را ترك گفته و به جسم ديگري منتقل مي شوند. روح در بدن جديد به كيفر كردار و جزاي اعمالي كه در كالبد پيشين انجام داده مي رسد. اولين كسي كه در يونان باستان بحث تناسخ را طرح كرد"فيثاغورث" بود.
نظر شما